روزنوشت ۳۱ تیر📄
خب الان از اون وقتاییه که عجیب حس کردم چقد مامانمو دوست دارم ،چقد واقعا قلبش بزرگه و پر از محبت😍.اینجانب فردا امتحان فیزیک عمومی داره با استادی که کارش انداختنه مثل آّبه خوردن بچه های پزشکی دارو دندون حتی بچه های خودمون ترم پیش که باهاش فیزیک پیش دانشگاهی داشتیم ۲۷ نفرو انداخت فقط منو دوتا دیگه پاس شدیم.و فیزیک عمومیم درسه سختیه خدایی،این استاده هم از هر لحاظ مزخرفه بزور حرف میزنه کتاب فیزیک هالی دی رو ازش بگیری یه کلمه هم نمیتونه بگه مثه انشا فیزیک درس میده🤦🏻♀️😑.بنده وقتایی که امتحانم سخت باشه و چیزیو یاد نگیرمم دیگه اخلاقه سگی پیدا میکنمم و پاچه کله اعضای خانواده رو به یه طریقی میگیرم.مامانم بنده خدا هم مطلومتراز همه گیر اوردم اوله صبح با خشونت سرش داد زدمو اونم ناراحت شد گفت ایشالا که بیفتی واقعا دیگه اشک تو چشم جمع شده بود میگفتم نکنه آه کشیده دلش شکسته نفرینم کنه فردا بیفتم چون واقعا این استاده غیر قابل تحمله حوصله اینکه یه ترم دیگه باهاش ای درسو بردارم اصلا ندارم😥🤦🏻♀️.خلاصه همینجوری خودم ناراحت شدم بعد از ۱ ساعت اومده میگه وضعیتت چطوره سفیدی قرمزی یا هشدار ووایساده جلو آینه واسم میرقصه و دلقک بازی در میاره😂😅.اونجا بود که حس کردم چقدر من دوسش دارم چقد زود فراموش کرده چقد به فکرمه واقعا اگه نبود که من رسما سکته رو زده بودم.اونجا بود که فهمیدم چقد دختره لوس و نازنازی هستم چقد مامانمو اذیت میکنم ولی هیچی نمیگه(البته جرات نداره بگه ها چون خودش اینجوری بارم اورده😂🤦🏻♀️😉🤭)
میدونم گفتم امتحانام تموم میشه بعد مطلب براتون منتشر میکنم اما طاقت نیاوردم .در واپسین نفسهای امتحانات به سر میبرم یعنی اینو که فردا بدیم دوتا میمونه بعدش خلاص بالاخره طعم تابستونو میچشم🙂🤗
خبری از انگیزه مثبتمم نیست البته چن روزی استوری اینستا نذاشتم که ازش خبر دار شم ولی هر لحطه که بهش فکر میکنم حالم خوب میشه و انگیزه میگیرم🤗😊
برای امتحانه فردام دعاکنید چون به شدت سخته دعا کنید پاس شم همتونو دوس دارم خیلی زیاد🥰🌹
شهادت امام جواد رو هم به همگی تسلیت میگم