افکار ناشناخته ی من

فعلا که هستیم؛ دنده نرم هر آن‌چه پیش آید.

این داستان ارائه ادبیات ☺️

/ بازدید : ۱۳۳

امروز خیلی اتفاقی داشتم تو ویسای گوشیم میگشتم یه ویسه جالب پیدا کردم که فکرشم نمیکردم هنوز تو گوشیم.چقد این ویس سره کلاس استاد ادبیات لحظاته شادی رو برامون ایجاد کرد چقد باهاش خندیدیم ازهمونجا معروف شد به نمک آبرود کلاس 😂آخه همیشه کار میکرد که خنده مهمونه لبامون بشه.اونروز استاد ادبیات گفتن یعنی کلا از اوله ترم برگشتن گفتن هر کس باید بیاد عرض اندام کنه😐😂🤦🏻‍♀️اولش همه از این حرفش تعجب کردن😳بعد کلاس رفت رو هوا خودش فهمید چی گفته گفت منطورم اینه بیاید ارائه بدید کتابی یا مطلبی که خوندید خلاصشو بگید یا زندگی نامه نویسنده و شاعری که دوسش دارید بگید.خلاصه این همکلاسی عزیز گفت استاد من اینو پنجم ابتدایی خوندم از کلاس اخراجم کردن😂🤣ولی استاد گیر داد باید همی الان بخونی این شروع کرد و همه رو هم شوکه کردهم حسابی کلاس پر شد از صدا خنده های بچه هاا شما هم گوش کنید امیدوارم خنده مهمون لبای شما هم بشه☺️🥰

دریافت

۲
Mobina ‌‌
۰۹ دی ۱۲:۴۱

چرا آخرش استاد درباره ی واج آرایی حرف میزنه 😂😂🤣🤣

پاسخ :
  • استادمون خیلی شعرشو جدی گرفتههه😂🤣🤦🏻‍♀️
فاطـღــمه ♬♪
۰۹ دی ۱۳:۰۴

چه استاد باحالی 🤣🤣🤣

ﻋﻤﻮ ﺳﺒﺰﯼ ﻓﺮﻭﺵ – ﺑﻠﻪ

ﻣﻦ ﻧﻌﻨﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ – ﺑﻠﻪ

ﺗﻮ ﺭﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ – ﺑﻠﻪ

ﻣﻦ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ – ﺑﻠﻪ

ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺷﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ – ﺑﻠﻪ

ﻣﻦ ﻋﺴﻞ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ – ﺑﻠﻪ

پاسخ :
اره خیلی باحال بودد ولی یه کلمه درس نمیداد جلساته کلاسش اینجوری میگذشت😂😂😂🤣🤦🏻‍♀️
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان