مشکلات از زمین و آسمون میباره🤦🏻♀️😣
ابن زمان بیشتراز همیشه حسه تنهایی میکنم،کلا حالم عجیبه میگم تنهام ولی هر کسم میخواد باهام حرف بزن انگار هیچی ندارم که بگم و تمایلیم به حرف زدن باکسی ندارم،حالم حال پراز تناقضه یه چیزایی رو هم میخوام هم نمیخوام ،هم تنهام هم نیستم،هم خوشحالم هم نیستم راستش نمیدونم چم شده وحالم جوریه که نمیتونم توضیحش بدم .شاید بخاطره فشاره امتحاناس. بخاطره اینکه زیاد تو این اتاق موندمو بین این جزوه ها که واقعا بعضیاشون به هیچ دردم نمیخورن غلت زدم اینجوری شدم نمیدونم یه خستگیه عجیب دارم که هرچقدرم میخوابم برطرف نمیشهه😢🥴.مدام خستم .از یه طرف این دانشگاه و مسئولین بی خاصیتش واقعا رو عصابه ماها راه میرن یه روز میگن کار اموزی بیاید فرداش اطلاع رسانی خابگاه داره بازسازی میشه حالا دروغااا ما میدونیم اینا یه سم پاشیه ساده نکردنن حالا بازسازی کنن از تنشون نمیادو نمیخوان تو زحمت بیفتن اصلا😑.از طرفه دیگه امتحانات که صورت سوال با سفید تایپ شدهه🤦🏻♀️🤦🏻♀️و باید موس رو میبردیم روش تا بشه زرد یه مقدار مرئی بشه تا به بدبختی بشه جواب داد اونم امتحان آناتومی.بعدم که اومدیم یعنی از حقمون دفاع کنیم لافل تکنیک این اتفاق نیفته استاد عصبی شد گفت تاریخ بدید دوباره آناتومی امتحان میگیرم وکلی ازمون عصبانی شدد اونجاس که فهمیدم چقد ما دانشجوها بدبختیم واقعا و چقد استادا بعضیاشون ظلم میکنن و دیواری کوتاه تر از دانشجو ندیدن😢💔