افکار ناشناخته ی من

فعلا که هستیم؛ دنده نرم هر آن‌چه پیش آید.

عکاس تولدم😢📸

/ بازدید : ۱۰۵

با کلی شوق و دوق واسه روزه تولدم به هزار بدبختیعکاسیه خالی سراغ اوردم 

چه دردسرایی که ما اونروز نکشیدیم هوا بارونی ،عکاسیا شلوغ،آرایشگاه دیر اکی شد

ولی به هر بدبختی شد رفتم و عکسو گرفتم چون واقعا این عکسا یادگاری میمونن

وامروز گفت کارای عکسامو کرده برم ببینم ،اینقد ناراحت شدم چون زده بود عکسامو با ادیتای غیر طبیعی و بی سلیقش خراب کرده بود.دلم میخواست خفش کنم ،بگم اون روز کلی دردسر کشیدمم که تهش با این عکس گرفتنو ادیت کردنت بزنی عکسامو خراب کنی اما واقعا زبونم بند اومده بود و بدونه اینکه چیزی بگم از مغازه اومدم بیرو والان یکساعت بیشتره تو شوک عکسامم همش با خودم میگم حیف عکسام🥺😥😔😪

 

 

۲
mahdi beiki
۲۱ اسفند ۱۲:۱۲

به عکاس بگو فایل خام رو بهت بده 
فایل خام رو بده من برات ادیت کنم
بعضی ها توی ادیت خیلی زیاده روی میکنن 

انگار یک سطل کرم صاف کننده پوست میریزن رو صورت آدم 😂

پاسخ :
اتفاقا ایده فایل خام به ذهنه خودمم رسید
وای دقیقا کاس اون بود اومده ادیت پشته صحنه کنه منو با لباس مجلسی مدر انداخته تو خونه کاهگلی😥😥😥🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️
توکــا (:
۲۱ اسفند ۱۳:۵۰

حرفم نمیاد حالتو درک میکنم😪

پاسخ :
🥲😘
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان