بهم یاددادید حرفامو تو سینم دفن کنم💔🖤🥀
روزی که گلمو پاره کردم که صدامو بشنوید دستاتونو روی گوش هاتون گذاشتید و کر شدید💔
الان یادتون اومده بشنوید الان دیگه حرفی واسه گفتن ندارم🙂🥀
روزی که گلمو پاره کردم که صدامو بشنوید دستاتونو روی گوش هاتون گذاشتید و کر شدید💔
الان یادتون اومده بشنوید الان دیگه حرفی واسه گفتن ندارم🙂🥀
یه روز که خیلیم دور نیست واقعی میخندم
خوشحالی برام معنی پیدا میکنه و ازاین شهر میرم
اونقدر دور میشم که کوچکترین صدایی ازآدماش بهم نرسه
امروز انقدر تبریکا و استوریای قشنگ دیدم
دلم غش رفت آخه☺️😍از این همه مهربونی
از دوسته ۱۲ ساله که از یه روز پیشواز رفت وامروز صبحم باز تبریک گفت😅،اونقد دوسش دارم که هرلحظه ی زندگیمو باهاش تقسیم کردم و همه تومدرسه به من میگفتن قلت کو😅😍اینقد که همو خوب میفهمیم همیشه وتمام خاطراتم ازش پراز شیرینیه.
واز دوستای مهدکودکی که واقعا شوکم کردن با تبریکاشون ،هم اتاقیا هم که مثله همیشه سنگ تموم گذاشتن🥰😁،خلاصه که از هم دانشگاهیا بگیرید تا بچه های وبلاگ از همتون از همین تریبون تشکرو قدر دانی میکنم واقعا محبتاتون دلمو گرم کرد 🌟همتونو به شدت دوست دارم و امروز شکست عشقی خوردم وقتی دوستم گفت تو ۲۰ سالگیت تموم شد ووارد ۲۱ شدی حسه پیری بهم دست داد واقعا😅💔
ولی سن فقط یه عدده دیگه
بیاید یه خورده از خاطراته شیرین ۲۱ سالگیتون بگید😁🤗
وامشب آخرین شب ۱۹ سالگی
۱۹ سالگی،باهمه روزای خوب وبدش گذشت،
نمیتونم بگم ساله بدی بود چون از هراتفاقی که تو ۲۰ سالگی واسم افتاد
کلی درس گرفتم ،و وقتی نگاه میکنم میبینم دیگه اون کیمیای ضعیف وشکننده وبی تجربه نیستم😻😎
بزرگ شدم پخته تر شدم و قوی تراز همیشه🤘🏻💪🏻
و همچین امرزو یعنی ۳۰ بهمن تولد بابامم بود ومن وقتی میخوام اذیتش کنم میگم فقط یه روز ازم بزرگتری😂😁.و بی شوخی مم دختری به شدت باباییم ،و امیدوارم پدر جان سایشون مستدام باشه تا ابد،ودر سروع سن جدیدشون این خسیس بودنشونو بزارن کنار😅شوخی میکنم خسیس نیست اصلا فقط هرچقد پول میده یه مدته عادت کرده میگه بقیشو برگردون😁💗خلاصه که بابایی از همین تریبون اعلام میکنم خیلی دوست دارمم
خودمو بهتر شناختم راهمو بهتر پیداکردم واینا شد خوبیه ۲۰سالگی و امشبم که شب آرزوهاست دیگه فضیلت تولد ۲۰ سالگیمو کامل کرد😅😁 واکنون درواپسین لحظات ۲۰ سالگیم و لحظه شماری میکنم واسه ۲۱ سالگی عزیز🥳🎈🎉
واین آرزوها و شوق رسیدن بهشون هست
که به ما انگیزه میده واسه حرکت به جلو
میشه گفت یه جور نیرو میده که خسته نشیم ادامه بدیم
که اگه خسته شدیم یه انگیزه داشته باشیم که بخاطرش
بازم ادامه بدیم و دست از تلاش برنداریم.
و فردا شب که میشه پنج شنبه اول ماه، لیله الرغائبه یا همون شب آرزوها تو این شب کنار آرزوهای قشنگتون واسه منم دعا کنید مهربونا🙏🏻💫💗
امیدوارم هر آرزویی کنید سریع برآورده بشه🙂
نمیدونم چرا هر وقت یک آقا به مامانم میگه مادر
اینقد تو روحیش تاثیر میداره و فکره زیبایش میوفته
من کلی خودمو روزای عادی میکشم بیا برو بوتاکس پوستتو بکش میگه میترسم
اما کافیه مثلا راننده تاکسی یا یه اقایی از بیرون برگرده بگه بهش مادر😂😂🤦🏻♀️
یعنی اینقد تو روحیه بچم تاثیر داره که ترس از آمپولو بوتاکسو فراموش میکنه بلکه همین مادر گفتن افراده بیرون یه تلنگری باشه واسش بره به زیبایش برسه😂💫
این امتحان عملی رانندگی کاری کرده از یکشنبه های هفته متنفر شم از زندگی متنفرشم😢😑واقعا کی گفته ادم واسه پشته ماشین نشستن باید گواهینامه بگیره اصلا ،خیلی از اینایی که پشته ماشین میشینن بدونه گوهینامه خیلی بهتر از اونایی که گواهی نامه دارن رانندگی میکنن.واقعا چرا این افسراا اینجورین چرا من همین که سواره ماشین میشیم از استرس لرزم میگیره وهمه چیز یادم میره😢🤕.واقعا مربیای تعلیم همشون تعجب کردن من سه بار رد شدم چون عالی میروندم،خستم از شنیدنه چیزای تکراری پارک دوبل دور یه فرمون دور دوفرمون عقب برو 😑😑😑از شنیدن حرفای تکراری خستم از این روزای تکراری خستم از این همه استرسی که واسه این امتحان بهم وارد میشه دارم خفه میشم واز بی درکیه اطرافیان دیگه بیشتر از همیشه کلافم😢😢.مامان که دوبار اومده بعد برگشته میگه این چه طرز رفتن بود چرا اینکارو نکردی چرا دقت نکردی ،آخه یکی نیست بگه تو شرایطم نیستی تجربه نکردی ساکت شوو😑😑.الان متوجه شدم چرا از محوطه این اتاق دوست ندارم برم بیرون چون آدمای بیرون بهم حسه امنیت نمیدن ،وای از بی درک بودنشون که واقعا کلافم کرده.
خب داشتم میگفتم امروز سوار ماشین شدم گفت عقب برو اصلا نفهمیده بودم دختره قبله من پارکه دوبل گرفته و باید دوبار فرمونو بچرخونم و سوار نشده پیادم کرد 😑😑از همونجا که گفت پیاده شو کله مسیرو گریه کردم کله صبحو گریه کردم ،هنوزم بهش فکر میکنم که کلی بلد بودم بعد حتی نذاشت یه ثانیه از سوار شدنم بگذره پیادم کرد گریم میگیرع😪😓.این مدت اینقد خبرا شنیدم انگار منتظره یه اشاره بودم که گریه کنم که قد تموم این مدتی که تظاهر به خوب بودن کردم بغضمو بشکنم و گریه کنم تو خیابون همه بهم زل زدن و نگام میکردن اما واسم مهم نبود،حتی کلی بدو بی راه به افسر گفتم و امیدوارم شنیده باشه😑.از یکشنبه ها متنفرم متنفر از این افسر متنفرم از این امتحانی که کله هفته رو واسم زهرکرده متنفرم،حتی این استرسو موقع کنکورم تجربه نکردم،کله رگای سرمو چشام درد میکنن بس که گریه کردم،امروز حسه خستگیم تمومی نداره ،دوس ندارم از رختخواب جدا شم و امروز بیشتراز همیشه حسرت میخورم ای کاش درسم تموم بود سره کار بودم کاش بورس میشدم میرفتم یه کشوره دیگه که توش استرس ،ناراحتی نباشه بتونم خوشحال باشم نه خوشحالیه مصنوعی خوشحالیه واقعی،و و تو لحظاته ناراحتی بیشتراز همیشه حسه تنهایی میکنم میگم کاش کسیو داشتم حرفمو میفهمیدو درکم میکرد😓😪،کاش حداقل خواهر داشتم.
بگذریم ولنتاین به دهنم زهر شدوشد بدترین روزه زندگیم ببخشید دیگه از ناراحتیام نوشتم ،این تنهاراهی بود که میتونستم یه خورده آروم شم🙂😻
اما ولنتاین رو به همه تبریک میگم امیدوارم اونایی که عشقشونو پیدا کردن عشقاشون ابدی باشه و هیچ چیز ازهم جداشون نکنه اوناییم که سینگلن ایشالا بتونن عشقشونو پیدا کنن و بهترین آدما سره راهشون قرار بگیره که بتونن عشق واقعی رو کنارش تجربه کنن💜❣🙂
واینکه واسم دعا کنید هفته دیگه آخرین باری باشه این امتحان عملی کوفتی رو میدم و سرهنگ خوبی بیاد،به شدت به دعاهاتون نیازمندم🙏🏻
امروز اومدم یه تنوع درروزهایی که از صبح تا شبش دراین اتاق میگذره ایجاد کردم اونم این بود که با دوستم رفتیم پیاده روی 🙂.شاید باورتون نشه ول یاز ساله کنکور ارادته خاصی به این اتاق پیدا کردم واقعا بجز ناهارو شام و صبحانه که میرم توی هال بقیش همش تواین اتاقم یه جورایی حسه امنیت بهم میده وقتی تویه اتاقم حالم خوب هیچکاریم که نداشته باشم ولی دوست ندارم این اتاقو ترک کنم خب داشتم میگفتم خلاصه ظهر رفتیم پیاده روی،ومن ارادته خاصی به خوابه ظهر دارم بعدش برگشتم ساعت ۵ و نیم اینا بود و خلاصه سردرد بدی گرفتم از اون سردردا که آدمو کلافه میکنه هی باخودم کلنجار رفتم که نخوابم گفتم خیلی به شب نمونده بدخواب میشم دیدم نه نشد ۷ونیم رفتم بخوابم واقعا این سردرد نذاشت فقط چشامو روهم گذاشتم،به امیده اینکه شب بتونم درست بخوابم چون فردا باید این آقای الف_ع معلم تعلیم رانندگی رو ۷ ونیم صبح تا ۹ تحمل کنم واقعا که صبحی که با این شروع شه چی بشه🤦🏻♀️😂😅.نگم براتون از شیرین حرفیاش دو دستی فرمونو میگیرم میگه دختهه یه دس رو فرمون یه دست رو دنده مگه ضریح امام رضاس حاجت میده دو دستی گرفتی🤦🏻♀️.دوباره تا یه ذره فرمونو سفت میگیرم میگه دختر زخمه بستر گرفتی اینجوری که سفت گرفتی ولش کن😅
یه دوبار بد ترمز زدم گفت وای کمرمورگ به رگ کردی با ترمز زدنت باید برم ننه مارو(خودمم نمیدونم اینی که گفت کیه واقعااا😂😂🤦🏻♀️ولی فک کنم از این پیرزنا هستن که دست دل میزارن وقتی یکی گیر کنه ) کمرمو جابندازه وخلاصه از وقتی سوار میشم یه ریز این دوساعتو حرف میزنه و اونجا بود که میخواستم بگم کاش همون ننه مارو زبونتو از حلقت میکشید بیرون بلکه گوشه من یه خورده استراحت کنه🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤕.مثلا جاهای هست که عقب عقب باید بریو اینا میگه لال از دنیا نری بگو استثنا🤦🏻♀️🤦🏻♀️😁.وبگم خداروشکر که این مربی تعلیمم نبود وگرنه دیونه میشدم ولی اگه زبونشو فاکتور بگیریم واقعا مربیه خوب و ماهریه فقط زیاد حرف میزنه😁
واینکه پست تاج گلمو واسه تولدم آورد لباسمم حاضره کیک مونده واسه عکس اونو دیگه واقعا کاره باباس هرچند تا یک اسفند خیلی مونده ولی خب باید چند روز زودتر برم واسه عکاسی که عکس رو تا یک اسفند بهم بده.کادوهاتون اماده باشه لطفا با پست واسم بفرستید😅😁
وواقعا امسال تولدم خیلی زود رسید هرسال کلی انتظارشو میکشیدم ولی دیر میومد امسال بنظرم خیلی زود اومد حس میکنم وقتی انتظاره یه چیزیو بکشی دیرتر زمان واست میگذره.
واینکه این آهنگ الکی و منو برگردون از علی یاسینی هم هنوز نیومدن ومن همچنان در خماری دمو این دوآهنگ موندم و لحظه شماری میکنم که بیان🙂
وامروز یهویی رفتم توفکره بلاگری که خودش ایرانی بود شوهرش هندی واقعا درک نکردم چطور زندگی میکنن ادم تواین دوره زمونه که همسایشم نمیتونه بشناسه وبهش اعتماد کنه چه برسه اینکه اصلا طرف ماله کشوره دیگه باشه البته نمیخوام قضاوت کنم و خودم عشق رو قبول دارم ولی برام یه خورده عشق و داستان زندگیه این بلاگره غیرقابل درک شده حتی نوشته بود زبونه فارسی بلد نیست و ما انگلیسی حرف میزنیم ونشستم فکر کردم وای چقد سخت چجوری همو میفهمن درک میکنن ولی جووابی نیافتم
خب بالاخره منم واسه ولنتاین و البته پیشاپیش از این باکسای جینگول دریافت کردمم.حالا از کی از داداش😁😅خدایی این سری واقعا سوپرایز شدم چون من و داداش مثه تام و جری فقط بلدیم بحثکنیم از ۲۴ ساعت یه روزم ۲۴تا کلمه هم بعضی وقتا حرف نمیزنیم😂🙂.
ولی خب دیگه منم بالاخره کادوی ولنتاین دریافت کردم اونم سه روز جلوتروالان رژیمم وفقط میتونم اون آبنباتا و شکلاتارو نیگا کنم😢🥺🤕
به زندگی کسل کنندت رنگ دادم رو قبول میکنی؟!
رنگ؛مثل رنگین کمون وارد زندگیم شدی🌈🌿
قشنگیاشون،وقتی بهم نگاه میکنن چشماشون برق میزنه😻💜💫