در من یک تیمارستان وجود دارد..
همه آمین بگید🙂💫
زندگی هرچند آسان نیست اما زیباست😊🤗💫
رفیق با خودت آشتی کن😊🤝
کم کم یاد میگیری روز به روز قوی تر شوی💪🏻
با قضاوت هایمان،ساده ترین دلخوشی هارا از هم دریغ نکنیم🙂
تنها بودن با احساس تنهایی کردن کنار این همه ادم فرق داره
رفتارای عجیب و غریب مامان🤠
من ازویژگی های عجیب و غریب مامانم نگم که هر چی بگن بازم کمه واقعا این همه مدت باهاش زندگی کردم ولی واقعا هر روز ویژگی های جدید رو میکنه واقعا 😁.
از اینجا شروع کنم که یه دو سه هفته میشه یه درخت خیلی شاداب و سر زنده تویه حیاطمون خشک خشک شده به طرز عجیب ،پدر مبارکه میگه زن تو چشمت شوره چشمش زدی بس که گفتی که پرتغالای این درخت چه آب داره😅😁و مامانم میگه تو کود زیاد بهش دادی خلاصه که ما هنوز نفهمیدیم چی شد و حق با کیه ،ولی یه چیز جالب بگم این همسایه رو به رو ایه ما حس میکنه تو روستا زندگی میکنه و کلی مرغ تو خونش داره تو خونش که چه عرض کنم از ۲۴ ساعت ۲۳ ساعت و نیمش تو زمین کناره خونه ما پلاسن مرغاش 😅🤦🏻♀️.آسایش نداریم والا.بگذریم حالا کجا بودم اها کلی مرغای تپل مپل داره همسایمون خیلی وقت پیش با مامان داشتیم رد میشدیم و مامان گفت وای اون مرغ سفید چه تپل مپلو خوشکله و وقتی برگشتیم دیدیم مرغه بدبخت نفله شده😐😂.والا سالم بود هیچیش نبوداا ولی وقتی برگشتیمم مرده بود😥😐.اونجا بود که کشف کردم مادره بنده چشش شوره اره جانم.مثلا هر وقت میگه که وای تو امسال سرما نخوردی فرداش من سرما خوردی میگیرم در حد مرگ😐😥.این از این .من دورانه کنکور یه دبیر عربی داشتم عالی بود ولی تو شهره ما میگفتن این دبیر عربیه کلا طایفشون و طایفه خانمش همشون چشمشون شوره .بعد این باره اول که اومد خونه ما اولش که که وارد شد قندون افتاد شکست بعد که شروع کرد درس دادن به من کله سیمای برقه خونمون اتصالی کرد و یه دود فجیح بلند شده بود مثه مه که چشم چشمو نمیدید 😂😂😐🤦🏻♀️نگم براتون بابام دوستشو اورده بود که درس کنه بعد اینا بلند بلند میگفن فلانی اومده چشش شوره اون چشم زده و صداشون از دهنه کولر تو اتاقم به گوشه این دبیر بدبخت میرسید😂😐و بلندبلند میخندیدن بد بخت تو این مه و دود نتونست درس بده اصلا من که داشتم خفه میشدم پاشد رفت😂🤦🏻♀️.از اون اتفاق گذشت و هر سری هی بابام میگه و هروقت این دبیر میخواست بیاد هر چی قشنگ بود از سره دست بر میداشتن تو چشم نباشه 😐😂.
بنده کنکور دادم و تمام شد خداروشکر.ولی نمیدونم چرا مادره بنده تا اخبار میگه ک میگه بلندش کن کنکور میخواد بگه تا ته اخبارای کنکوریو دنبال میگه 😐و یه خاله دارم بالای دوساعت با مامانم حرف میزنه دوقلوان دختراش و همسنه منن و پشت کنکور موندن بعد با مادر بنده از صبح ساعت ۹ میرن تو سازمان سنجشو انتخاب رشته که دیگه تهش من الکی باید داد بزنم که مامان بیا بابا کارت داره یا غذات سوخت که این خاله بنده قطع کنه ول کن نیست کع😐😐
خب پدره بنده جدیدا به اینستاگرام پیوسته و دیگهه واقعا آسایش برای ما نذاشته بس که تو فضای مجازی پلاسه ده دقه به ده دقه یا استوری وات میزاره یا اینستا همچنین قشنگم این دوجارو پوشش میده که ادم میمونه😂😐.وای فایم شارژ کرده طی عملیات والفجر میره دزدکی روشن میکنه به منو داداشم نمیگه وقتی صدای فیلمای گوشیش تا ته میره بالا و ما میگیم وای فای روشن کردی میگه اره تازه😂😐🤦🏻♀️.والا همش خودش استفاده میکنه ساعت ۵ صبح بیدار شدم نماز بخونم با مامانن یهو دوتامون گریخیدیم و بابام گفت نترسید پای وای فای نشسته بود😂😂🤦🏻♀️گمونم دیگه خوابم نداره و مامانم همش میگه تقصیره شماست واسه این واتساپ اینستا نصب کردید .بعضی وقتا اونقد سرش پایینه نگای گوشی میکنه گردنش خشک میشه و مامانم میگه بنده خدا چی تو اون گوشیه اینجوری محو شدی گردنت خشک شد😂😐🤦🏻♀️.خلاصه خودشم میدونه که شارز وای فایو همش خودش تموم میکنه و وقتی زنگ میزنه وای فایمون شارژ کنن میگه من بیکارم از صبح تا شب تو اینستا میچرخم همی اینستا شارژشو خورده.جدیدنم که گیر داده که گوشیم ووره میده ولی هیچی نمیاد رو صفحش بگو میامامو کجو قایم کردی😐😂والا آدمو به کارای نکرده متهم میکنه.
مامانم خیلی تکنیکی کار میکنه تا یماد بره وای فایو روشن کنه بر میگرده میگه برای غذا فلان چی میخوام میوه نداریم وای همی الان روغن میخوام لازم دارم برو بگیر میگه تا غرق نشده باید از خونه بیرونش کنم که نشست پای گوشی تو خونه تلپ میشه😂😂😂🤦🏻♀️😐خلاصه داستانی داریم.
یادمه هر وقت مامانم میوه اینا میاوردو من نمیخوردم میگفت بدونه شیمیاییه ماله حیاطه خودمونه بخور 😂🤦🏻♀️و تودورانه رزیمم روزایی که سمزدایی بود و باید فقط میوه میخوردم یه عالمه میوه میورد چه همشو نمیخوردم چه موزمو همش گیر میداد که موز باید حتما بخوری والا که هنوز دلیل بعضی رفتاراشو نمیدونم .مثلا میخواد گولم بزنه براش لباس از رو بند جمع کنم میگه وای تو خیلی خوب لباس جمع میکنی اخه یکی نیست بگه لباس جمع کردنم مگه خوبو بد داره😂😁😐یا میگه یه لیوان شربت یا چایی با شکلاتای شیپوری جایزت😁😂
این رفتارای عجیب و غریبه مادر واقعا ادمو به تفکر وا میداره تا رفتارای عجیب و غریب بعدی خدا یارو نگهدارتون😁😁
در هم برهم😁
سلام بچه هاا بعداز مدتی طولانی باز گشتم با قدرت تر و سرحال تر از همیشه💪🏻💪🏻💪🏻😁😁(یه جوری میگم انگار رفته بودم سفر قندهار😂😁)
خب دلم براتون خیلی تنگ شده بود خیلی خیلی زیاد.در مورد مریضیمم بگم که خداروشکر زودبهش رسیدم و دونه ها تماما غیب شدنو رفتن البته یه خورده زیادی نگران شده بودم مثله اینکه حساسیت بودهه و به خاطره گرمیه زیاد بوده که مادر جان به خوردم دادن قاشق قاشق عسل نتیجش همین میشه علاوه بر معدم پوستمم تعجب میکنه😁😁.بگذریم حالم خوبه مرسی که حالمو پرسیدید ببخشید کم کار شده بودم منتظر اتفاقایی بودم که خب دیدم نیفتادبگذریم.هی من میام بنویسم هی وسطش یه کار بهم میدن🤦🏻♀️.بگم تو این مدت مادره بنده از مریضیم سو استفاده کرد وگفت امتحانتم تمون شده دیگه همش به من کار میده یا باید کوهی ظرف بشورم .اون شبم که سالاد ماکارونی انداخت رو دوشم جاتون سبز واقعا هم خوب شد خودم از سره ذوق و ناباوری مثه اینایی که قله اورست فتح میکنن تا سه شب همش این سالاد ماکارونی میخوردم و میگفتم چه خوشمزه شده😁😁🤦🏻♀️
امشبم که نگم براتون مادره بنده اصلا نمیتونه نونه سمبوسه بپیچه و مخلفاتشو اورد گفت من بپیچم با اینکه باره اولم بود ولی خدایی خوب شدااا امشب دیگه رسما حس کردم یه اشپز ماهرم😁👩🍳.درکل بلدما نمیخوام نشون بدم چون اگه نشون بدم ازم کار میکشن 😁بنده بسی سیاستمدارانه رفتار میکنم و میگم بلد نیسم😊.
خب از خونه داداشم که نگم براتون بخوره تو سرش هنوز بابام زندس و داره واسه خودش ارث تقسیم میکنه میگه ماشین ماله کسیه که زیره پاشه یعنی خودش و یه واحدم خونه شیراز بابام خریده کلی دکوراسیونه داخلشم بابام پول داده و میگه خونه من 😐😑.چند روز پیش رفتیم خونش چشتون روزه بد نبینه از بدو ورود به خونه لعنتیش شروع کرد کفشاتون اونجا در بیارید رو مبل نشینید وسائلارو اینجا بزارید اونجا نزارید و من برگشتم گفتم ببخشید که یه هزاری خرجه این خونه نکردی بعد حسه مالکیت میکنی ندید پدید .و به مامانم گفتم حاضر شو بریم خونه خودمون ماتم خودشو خونشو بگیریم بس که این ندید پدیده اخه تا چه حد عه عه😐😑حالم بد شد وقتی برگشتیم به بابام گفتم گفتم دوروز دیگه نمیزاره کسی پاشو بزاره تو اون خونه پس خونه به نامش نزن هی پرش نکن بگو خونه توعه والا رسما منو مامانمو میخواست بیرون کنه😐ولی خوب شستم پهنش کردم رو بند که حالیش شه😁😊.
عه تازه یادم اومد امروز عیدهه عیدتون مبارکاا لبتون خندون دلتون شاد زندگیتون سر شار از آرامش😊
و یه دعایه خوبه دیگه اینکه امیدوارم همین روزا خبرای خوب بشنوید و معجزه های قشنگ که از شدت خوشحالی اشک شوق بریزید نگید غیر ممکنه که هیچی تو این دنیا غیر ممکن نیست فقطکافیه مثبت فکر کنیم💪🏻😊

https://t.me/BChatBot?start=sc-201265-yFrfnjt
-
تیر ۱۴۰۲ ( ۱ )
-
اسفند ۱۴۰۱ ( ۲ )
-
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
فروردين ۱۴۰۱ ( ۴ )
-
اسفند ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
بهمن ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
شهریور ۱۴۰۰ ( ۴ )
-
مرداد ۱۴۰۰ ( ۶ )
-
خرداد ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
فروردين ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
اسفند ۱۳۹۹ ( ۱۵ )
-
بهمن ۱۳۹۹ ( ۲۲ )
-
دی ۱۳۹۹ ( ۷ )
-
آذر ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
آبان ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
شهریور ۱۳۹۹ ( ۵ )
-
مرداد ۱۳۹۹ ( ۱۶ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۱۶ )
-
خرداد ۱۳۹۹ ( ۱۷ )
-
اسفند ۱۳۹۸ ( ۲ )