افکار ناشناخته ی من

فعلا که هستیم؛ دنده نرم هر آن‌چه پیش آید.

اولین تجربه تلخ امتحان غیر حضوری😑

/ بازدید : ۱۱۴

امروز به شدت از دسته استاد اصطلاحات پزشکیمون عصبی شدم.این مردک قرار بود ساعت ۷ عصر از ما امتحان بگیره.همه انلاین بودیم .تک تک تو گروه پیام دادیم استاد امتحان نیومده گفت آماده باشید ۷ و ۱۵ دقیقه امتحان ۷ و ۱۵ دقیقه گذشت و هنوز سوالا تو سایت بارگذاری نشد و برامون نیومد دوباره گفت ۷ ونیم دیگه شروع و باز نیومد و مس از انتظارهای پراز استرس سوالا بالاخره ساعت ۷ و ۴۵ دقه اومد رو سایت ۱۵ سواله تشریحی ۹ دقیقه اخه یکی نیست بگه مردک این تایمت به سوالا نمیخوره این تایمت واسه امتحان تشریحیه نه تست خلاصه امتحان به هر بدبختی بود دادیم و اولین بار بود امتحان مجازی میدادیم  و قبلش هر چی از استاد پرسیدین چطوریه برامون توصیح نداد وقتی تموم شد و ما ثبت امنتحان و پایان ازمون زدیم نوشته بود هیچ سوالی پاسخ داده نشده.یعنی دلم میخواست بگیرم این مردکو خفه کنم رفتم تو گروه دیدم همه بچه ها همینجوری شدن و فقط جوابای دو سه نفر ثبت شده و بقیه رو هوا بعد استاد میگه عب نداره تجربه شد اون لحظه دلم‌میخواست خفش کنماا اخه ادم‌ امتحان میانترم صفر بشه چه تجربه ای براش هست چرا قبل ا زامتحان نگفتی چطور امتحان بدیم‌ و وقتی بچه شروع کردن اعتراض فقط گفت من خودم که باره اولم بود شماهمباره اولتون تجربه شد خدانگهدار .دلم میخواس بگم بری دسته اجل بر نگردی.فقط حیف که نمرمم‌پیشت گیره این ترم تمون شه نمره پایانترممو وارد کردی تو سایت بهت میگم  دنیا دسه کیه مردک😑👊🏻

 

و ناگفته نماند تازه سامانه مخصوص آزمونه دانشکدمون درست شده و امتحانارگباری گذاشته شدن که ما طرز استفاده از سامانه رو یاد بگیریم خیر سرشون.فردا هم امتحانه تکنیک داریم امیدوارم امتحانه فردا مثه امروز نشه😥😑

۸

شادی پس از قبولی🤗

/ بازدید : ۱۱۰

امروز از شادی در پوست خود نمیگنجم دوستان🤗.انگار امروز روزه منه و واقعا کلی انرزی مثبت از صبح گرفتم.دلیله حاله خوبم اینه که آیین نامه قبول شدم همون سریه اول و سرهنگه نمیدونم کیه همونی کهامتحان آیین نامه میگرفت کلی تشویق کرد و گفت ماشالا دانش آموز نمونه.هر چند سوالا از لحاط من واقعا سخت نبود ولی از ۲۰ نفری که امتحان دادیم ۱۹ نفر رد شدن و فقط من قبول شدم .اونجا بود که حسه این بهم دست داد که انگار قله اورستو فتح کردم😅🙊.خلاصه اینکه وقتی ازدر کلاس رفتم بیرون ازم پرسیدن قبول شدم یا نه و من با افتخار گفتم بلههههه .یه جوری میگفتن وای آفرین وای خیلی باهوشی خلاصه کلی تعریف کردن ازم دیگه واقعا باورم شد چه کاره شاقی کردم😅🤗. و با این تعریفایی که من اپروز دیدم انگیزم هزار برابر شد برای حرکت به سوی پیشرفت و و فراتر از آن😂😍.

 

 

هیجان و خوشحالیه یه دختر پس از قبولی در آیین نامه🤗🍀

۶

محیط زیست خود را دوست بداریم🌲🍀

/ بازدید : ۸۵

محیط زیست و طبیعت یکی از بزرگ ترین موهبت های الهی است، امانتی با ارزش که باید قدرش را دانسته و در حفظش کوشا باشیم.

ما از محیط زیست پاکیزه در جهت سلامتی و شادابی خود بهره می بریم، در سخت ترین شرایط زندگی با پناه بردن به دامان طبیعت و محیط زیستی به دور از تنش و آلودگی خود را آرام می کنیم، انرژی می گیریم و با احیای طراوت و تازگی روحیه با قدرت و انگیزه دوچندان به زندگی ادامه می دهیم اما در مقابل چه کاری برای محیط زیست انجام داده ایم؟

محیط زیست، دریاها، جنگل ها، کوه ها و … گنج عظیمی را در خود پنهان کرده و ما از دل آن ها روزی خود را به دست می آوریم و استفاده ها از آن می کنیم اما بترسیم از آن زمان که استفاده های ما رنگ سوء استفاده بگیرد که این کار عواقب خطرناکی داشته و باید نگران آن روزی باشیم که طبیعت از آلودگی های حاصل از بی فکری های ما به ستوه آمده و خشمگین شود که در آن زمان خشک و تر را با هم خواهد سوزاند.

ما آب ها را آلوده می کنیم آب هم به ما آسیب رسانده و موجب بیماری ما می شود، درختان را قطع می کنیم بی خبر از آن که روزی خواهد رسید که برای فرار از هوایی که آلوده اش کرده ایم به دل همین طبیعتی پناه خواهیم برد که درختانش را قبلا به یغما برده ایم!

ما عادت کرده ایم مهربانی و فراوانی طبیعت و نعمت های بیشمار محیط زیست را هدر دهیم، به خاطر یک ساعت تفریح آن را به آتش بکشیم، دریاچه هایش را آلوده کنیم، آسمانش را سمی کنیم و همه این ها از آن نشات می گیرد که شهر خود را و محیط زیست اطراف مان را خانه خود نمی دانیم تا برای پاکی و نظافتش تلاش کنیم.

غافل از آن که با این کار سلامت آیندگان را به خطر انداخته، سرمایه های آن ها را تلف می کنیم و میراث ما برای فرزندان مان چیزی جز آلودگی هوا، جنگل های بی درخت، دریاچه های خشک نخواهد بود.

چالش حمایت از محیط زیست

مرسی از دعوتت بهار جانم💜💞

۳

عشق بحثش از هر چیز دیگری جداست🥀🖤

/ بازدید : ۷۸

یه حرفایی هست،

که نمیشه به کسی گفت...

یه احساساتی هست،

که نمیشه بروزش داد...

یه عشق هایی هم هست،

که نمیشه بیانش کرد...

حرف ها از یاد میرن ،

احساسات آروم میشن،

اما!!!

این عشق ها نه از یاد میرن،

نه آروم میشن،

میشن یه دردکه همیشه توگوشه قلبت موندگارمیشه

🖤🥀

 

۹

دفتر زندگیه یه دختر ۱۹ ساله

/ بازدید : ۱۲۸

امشب شبه عجیبی بود خیلی عجیب .با اینکه توقع داشتم بالاخره دایرکت بده و استوریمو ریپلای بزنه .ولی توقع نداشتم باز از گذشته حرف بزنه بازم اون حرفای قدیمی،بازم بحثه بیماریش که با گذشته این همه مدت نمیدونم هنوز دروغ میگه یا راسته.

 

وقتی یکی میاد و از گذشته حرف میزنه حس میکنم دستشوگذاشته رو گلومو داره خفم‌میکنه، حس میکنم گذشتم مثه باتلاقه که کلی دست و پا زدم ازش بیرون بیام  بعد وقتی یکی یه چیزی میگه انگار باز فرو میرم‌تو اون باتلاق.نه ‌که گذشتم بد باشه خیلی خراب باشه نه.ولی من ازش متنفرم از اشتباهایی که توش انجام دادم،از آدمایی که توش بودن از همه و همه متنفرم

الان دارم سعی میکنم تو حال زندگی کنم ولی هیچ انگیزه ای نیست.دروغ چراا دلم برای سال دوازدهم کلا دورانه مدرسه تنگ شده .حداق اون موقع یه هدف بزرگ‌که کنکور باشه داشتم و براش هر ثانیه میجنگیدم.یه هدف که باعث میشد نفس بکشم و تلاش کنم . 

کله زندگیم سرم تو کتاب بود هیچی از اجتماع و آداب معاشرت و لذت و تفریح نفهمیدم خلاصه.فشارای زیادی روم بود از طرفی هیجان داشتم میگفتم‌میرم تو یه شهره دیگه از این شهر و ادماش و گرگاش دور میشم از گذشته کوفتی که توش له شدم دور میشم.دوهفته اوله دانشگاه ترم یک خیلی هیجان داشتم‌اما بعدش همه چیز عادی شد،ترسام بیشتر شد و چون تاحالا هیچوقت از خانواده دور نبودم و هیچ جا تنها نرفته بودم برام سخت بود حسه غربت ،حسه تنهایی خیلی روم اثر گداشته بود

و از طرفی حسه امنیت نمیکردم،پامو گذاشتم دانشگاه تازه فهمیدم ۱۸ سال درس خوندم ولی هیچی اززندگی یاد نگرفتم ،از آداب معاشرت از برخورد رفتار با پسر،اصلا تاحالا تو جو اینجوری نبودم.نمیدونستم کجا چی بگم چیکار کنم ترم یک به هر بدبختی بود گذشت،الان ترمه دو هستم بازم نمیدونم با همکلاسیای پسرم چطور رفتار کنم،هیچی از آشپزی یاد نگرفتم،اون حسه غربت و تنهایی با اینکه دردوران قرنطینه ایم و در آغوشه گرمه خانوادخ ام بازم ولم نکرده ،فقط یه خورده حسه امنیت و آرامش گرفتم.

 

 

راستش دروغ چرا اما الان میفهمم‌اگه جاهایی اشتباه کردم‌ خودم تنها مقصر نبودم ،خانوادمم مقصر بودن چون ازم نخواستن یا بهم یاد ندادن خیلی چیزا رو منم دیگه دنبالشون نرفتم چیزایی که بنطرم اساسه زندگیه ،شاید این چیزایی که من امسال خودم تجربه کردم و از هم اتاقیام یاد گرفتم تو خونمون کسی بهم نگفته بود ویادنداده بود.

خواهر ندارم همیشه هم حسرتشو داشتم ولی خب امسال ۱۲ تا هم اتاقیه خیلی خوب گیرم‌اومد که برام مثه خواهرن و حسابی حسابی هوامو دارن و نگرانم میشن،چون من از همشون کوچیکترم و ۱۹ سالمه و تقریبا خام تر و احساسی تراز همشون.همیشه فکر میکردم قلبه آدمه که راه درستو نشونش میده اما بعد از تجربه های تلخ و زمین خوردنا میگم کاش یه آدم منطقی بودم  و منطقم بر احساساتم غلبه داشت.

الان که برمیگردم به ۴ ساله پیش که مسیر زندگیم خیلی یهویی عوض شد و من منی که اینقدر خشک بودم چجوری یهویی اینقد احساسی شدم راحت گول خوردم و آدمای اشتباهیی رو وارد زندگیم کردم.خیلی وقتا دلم میخواد برگردم بشم ادمه ۴ سال قبل  که هیچکس جرات نداشته باشه ادیتم کنه شخصیتمو له کنه و قلبمو راحت به دست بیاره ولی نمیشه شایدم من دیگه توانشو ندارم و انگیزه برگشتنو.

زندگیه حالم‌هیچ جذابیتی نداره مثه خط راسته و هیچ هدفی نیست که بخوام بخاطرش بجنگم یا نفس بکشم فقط روزا رو پشته هم سپری میکنم بلکه یه هدفی یا اتفاق خاصی یا معجزه ای رخ بده نمیدونم.

ازتون میخوام‌ واسم دعا کنید که مسیر درسته زندگیمو پیدا کنم که بتونم این احساساتمو بزارم‌کنار و یه خورده منطقی باشم تا اینکه آینده ام مثه گذشته یا حالم نباشه

🙏🏻🤲 

 

۸

عشق یک طرفه💔

/ بازدید : ۷۰

عشق یکطرفه،شکنجه ای خودخواسته برای حس نکردن لذت صمیمیت است،

انزوایی ناهشیار برای کم شدن مهارت های معاشرتی مان است.

ولجبازی عمیقی برای نفهمیدن معنی دوست داشتن است

#پونه مقیمی

۸

🎧💔

/ بازدید : ۶۴

Shahzadeye bi eshgh


دریافت

Nagam barat


دریافت

۴

ساز مورد علاقه من🎹

/ بازدید : ۷۴

این سازه مورده علاقه منه مایه آرامشه روح و روانه من.راستش تنها جایی که میتونم برای مدتی اون افکاره پوچ و خط خطیو از ذهنم بیرون کنم وقتیه که پشته این ساز میشینم☺️.راستش همه میپرسن چی شد که این سازو انتخاب کردم چون پیانو یه خورده نواختنش سخت تره نسبت به سازای دیگه ولی خب.تنها سازیه که منو از همه چی دور میکنه از گذشته سخت و طاقت فرسا و حالی که پوچه و اینده ای که بهش فکر میکنم اما از طرفی میترسم نمیدونم چی پیش میاد و بیشتراز اون میترسم امیدوار شم به آینده اما خیلی زودتر از این که اون آینده روشن و رنگارنگی که تخیلشو میزنم ببینم این دنیای فانی رو وداع بگم.خب بگذریم الان فقط امیدوارم یه روز برسه که من حرفه ای شم تو زدنه این ساز و بابا به قولش عمل کنه یه دونه خوشکلشو واسم بخره.

 

خب خوشحال میشم تو نظراتتون بگید سازموردعلاقتون چیه و چی شد که این سازو انتخاب کردید؟موقع نواختنه ساز مورد علاقتون چه حسی دارید؟😊

۵

مرور خاطرات🎧

/ بازدید : ۶۷

 

دریافت

۱

توقعم از آدما💔

/ بازدید : ۷۳
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان